صفحه محصول - مقاله کاشی کاری

مقاله کاشی کاری (docx) 24 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 24 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

کاشی کاری کاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می کردند. جز مهم کاشی، لعاب است. لعاب سطحی شیشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزیینی و کاربردی. کاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به کاشی می شوند بلکه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می کنند. تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاری های شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای 836 تا 883 میلادی بخشی از یک کاشی چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشی هایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد، می توان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخش های زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشی های لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید. نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال 450 ه.ق باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم می خورد. سطح این مناره با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است. شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوین( 509 ه.ق) شامل حاشیه ای تزئینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند. تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشی ها گل بود اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت. در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا وشش ضلعی برای شکیل نمودن ازاره های درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب می شدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازاره ها استفاده می شد. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین می شدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب استفاده می شد. تکنیک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزه ای و آبی لاجوردی-کبالتی- نیز افزوده گشت. ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چسمگیر برخوردار بود. کاشی های هشت پر ستاره ای و چلیپا - قرن هفتم( هجری - امامزاده جعفر دامغان کاشی زرین فام - قرن پنجم هجری - کاشان( لعاب زرین فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه می خواند، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزیین شیشه مورد استفاده قرار می گرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کار گیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی می شده و مجددا در کوره حرارت می دیده و در نهایت به صورت شیء درخشان فلزگونه ای در می آمده است. با توجه به مطالعات پیکره شناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام انجام گرفته و نیز از آنجایی که در این نوع از کاشی ها بیشتر طرح های پیکره ای استفاده می شده تا الگوهای گیاهی، می توان گفت این نوع از کاشی ها به ساختمانهای غیر مذهبی تعلق داشته اند. ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری، تنها مدت کوتاهی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای 654-642 ه.ق بر جای نمانده است. پس از این سال ها، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشی سازی بود. در این دوران، تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان لاجوردینه را به خود گرفت، جانشین آن شد. در این تکنیک، قطعات قالب ریزی شده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری فیروزه ای، لعاب داده می شدند و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوه ای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده می شدند. در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرین فام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزوده ای به کار برده می شد، لکن در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزه ای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند. با نزدیک شدن به قرن هشتم هجری، آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد و سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایه ای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشی های تولید شده با چنین تکنیکی معمولا با نام کاشی های سلطان آباد شناخته می شوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار می گرفت و پس از آن منسوخ شد. با رو به زوال نهادن حاکمیت ایلخانیان در اواسط قرن هشتم، عصر طلایی تولید کاشی پایان یافت. کاشی های معرق-موزائیکی- تک رنگ و نه چندان نفیس در رنگهایی متفاوت جانشین قابهای عظیم زرین فام و کتیبه ها شدند. این تکنیک برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری در آناتولی اقتباس شده و یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار شده است. این نوع از کاشی ها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده می شده و از آنها برای تزئین محراب ها استفاده می شد. شیوه کار به این صورت بوده است که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی می بریدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را می ساختند. در دوره ایلخانیان برای نخستین بار این تکنیک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر اصفهان (726 ه.ق) به چشم می خورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. طیف وسیع و پیشرفته ای از کاشی های معرق بر روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده می شوند که به عنوان نمونه می توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بیک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد. کاشی معرق - پنجره مشبک کاری مسجد شیخ لطف الله( اصفهان با توجه به وقت گیر بودن نصب کاشی های معرق، در اواخر قرن نهم هجری تکنیک ارزان تر و سریع تری با نام هفت رنگ، جایگزین آن شد. این تکنیک، ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را بر روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین در چنین شیوه ای، رنگ ها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمی کردند؛ زیرا توسط خطوط رنگینی مرکب از منگنز و روغن دنبه از یکدیگر جدا می شدند. در بسیاری از بنا های تیموریان شاهر رواج مجدد کاشی کاری به شیوه هفت رنگ هستیم که به عنوان نمونه، می توان از مدرسه غیاثیه خردگرد که در سال 846 ه.ق تکمیل شده یاد کرد. کاشی هفت رنگ - قرن هشتم( هجری - ایران کاشی هفت رنگ - قرن دهم هجری - ترکیه( مساجد و مدارس صفویه به طور کلی با پوششی از کاشی ها در درون و بیرون بنا تزیین شده اند. در حالیکه کاربرد کاشی های معرق تداوم می یافت، شاه عباس که برای دیدن بناهای مذهبی کامل نشده اش بی تاب بود، استفاده بیشتر از تکنیک سریع کاشی هفت رنگ را تقویت کرد. در عصر صفویه، کاشی هفت رنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشی های چهارگوش درون قابهای بزرگ، منظره هایی بدیع همراه با عناصر پیکره ای و شخصیتهای مختلف، به وجود آورد. در قرن دوازدهم هجری، با روی کار آمدن زندیه عمارت سازی در اندازه های جاه طلبانه به ویژه در شیراز، پایتخت زندیان، از سر گرفته شد و به همین دلیل، جنبش جدیدی در صنعت کاشی سازی پدید آمد. در این عصر، تصاویر کاشی ها با نوعی رنگ جدید صورتی که در دوران حکمرانی قاجار نیز استفاده می شده، نقاشی می شوند. صنعت کاشی سازی اسلامی در دوره هایی از پورسلین-ظرف چینی وارداتی از دوران تانگ و سونگ- تأثیر پذیرفته است. حاصل این تأثیرات، ساخت کاشی هایی با لعاب سفید و طرح های آبی است. اقتباس هنرمندان اسلامی از چینی های آبی-سفید قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجری، نقشمایه های چینی کاملا در نقشمایه های دوران اسلامی جذب شده و حاصل آن، پدیدار شدن یک سبک اسلامی-چینی دو رگه دلپذیر و قابل قبول بود. هنر کاشی کاری ترکیه تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم هجری (تا سال 875 ه.ق) هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه می پرداختند. کاشی ایزنیک - قرن پنجم هجری - ترکیه( در قرن دهم هجری، ایزنیک مرکز تولید ظروف سفالی و کاشی در ترکیه محسوب می شد. یک رنگ قرمز درخشان جدید و یک دوغاب غنی شده از آهن به صورت ضخیم غیر قابل نفوذ به زیر لعاب، به کار گرفته می شده که از ویژگی های کاشی ایزنیک به شمار می آمد. یک سبک برگدار زیبا با طراحی های واقعی از گل های لاله، سنبل و میخک نیز بر روی کاشی ها، منسوجات، جلدسازی و سایر هنرهای ترکیه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن یازدهم هجری، کیفیت کاشی ایزنیکی رو به افول گذاشت و از این دوران به بعد، ساخت کاشی در شهر کوتاهایا در مرز فلات آناتولی ادامه یافت. ساخت کاشی در سوریه نیز صورت می گرفته است. سفالگران دمشقی در قرن نهم هجری کاشی های سفید-آبی تولید می کردند اما یک قرن بعد طرح کاشی های سوریه ای بازتاب کاشی های ایزنیک بود. کاشی های سوریه در رنگ های سبز روشن، فیروزه ای و ارغوانی تیره خاصی در زیر لعاب نقاشی شده اند. بهترین دوره برای کاشی سازان دمشق، قرن دهم هجری است. پس از آن، گرچه تولید کاشی تا قرن سیزدهم ادامه یافت اما کیفیت آن کاهش یافت و طرح های کاشی های سوریه یک دست شد. کاشی کاری سلطانیه کیمیاگری رنگ ها گنبد سلطانیه یکی از برجسته ترین کاشی کاری های دوره ایلخانی را به نمایش می گذارد. در این گنبد . بالاترین سطح هنر های تزئینات وابسته به معماری دیده می شود تهران_ 27 تير ماه 1384_ میراث خبر گروه هنر آزاده شهمير نوري: «گنبد سلطانیه یکی از برجسته ترین کاشی کاری های دوره ایلخانی را به نمایش می گذارد. این گنبد بنای خاصی بود و برای یک شاهزاده ساخته شد. بالاترین سطح هنر های تزئینات وابسته به معماری در آن دیده می شود.» ساعد کاشانی مسئول مرمت گنبد سلطانیه است و از سال 78 تا امروز در این بنای تاریخی کار می کند. او سلطانیه را از ابداعات معماری دوره ایلخانی می داند : «پادشاهان دوره ایلخانی با ساختن بناها و ساختمان هایی که در آنها تزیئنات معماری زیبایی به کار می بردند قدرت و شکوه خود را به نمایش درمی آوردند. در کاشی کاری های این بنای تاریخی سبک های معقلی، معرق، زرین فام به کار رفته است که هر کدام ساختار و ویژگی های متفاوتی دارد. رنگ کاشی ها عموما فیروزه ای و لاجورديست که در این دوره بیش از هر رنگ دیگری به کار رفته است. اما نکته ای که آن را با آثار دیگر متمایز می کند ترکیب این دو رنگ با رنگ بادمجانی و سفید است. در دوران ساخت این بنا هنوز فرمول مشخصی برای ساخت رنگ سفید پیدا نشده بود. اما رنگ سفیدی که در این کاشی ها به کار رفته ، بسیار زیبا و با دوام است.» کاشانی که در حال حاضر با تیم مرمت گر در سلطانیه به سر مي برد: «این بنا چهار بار مرمت شده است. بار اول در همان دوره ایلخانی، بار وم در دوره صفوی، زمانی که قرار بود از این بنا به عنوان حوزه علمیه استفاده شود و قرار بود طلاب در آن ساکن شوند، بار سوم در دوره پهلوی توسط ایتالیایی ها و چهارم در همین سال های اخیر. متاسفانه مرمتی که ایتالیایی ها در آخرین بار انجام داده اند، در فصل سرد زمستان و توسط گچ و خاک انجام و به همين خاطر ملات نامناسب به كار رفته به سرعت یخ زده و مقاومت خود را از دست داده است. طوری که حالا پس از مدت کوتاهی بیشتر آن کاشی ها فرو ریخته اند.» به گفته كاشاني گروه مرمت مستقر در سلطانیه برای دسترسی به لعاب مناسب، بیش از سه هزار نمونه لعاب ساخته اندتا به فرمولاسیونی برای مرمت کاشی ها برسند. مرمت این بنا به شیوه کاملا سنتی انجام و تا حد امکان سعی شده تا از موادی که در ساخت خود بنا به کار رفته ، استفاده شود. کاشانی درباره مرمت کاشی های فیروزه ای می گوید: «از شواهد می توان فهمید که در همان زمان ساخت نیز هنرمندان اصرار زیادی برای استفاده از بهترین مواد و بهترین لعاب برای کاشی داشته اند. کار نشان می دهد که صنعت ساخت این بنا چیزی فراتر از تکنولوژی آن روز بوده است.در تولید به جایی رسیده بودند که کاشی ها از مقاومت و استحکام بالایی بهره مي بردند. همین امر کار ما را مشکل تر می کرد و باید برای 700 متری که کاشی هایش ریخته از جایگزین خوبی استفاده می کردیم. از نظر هنرمندان آن دوران کاشی کاری و رسیدن به رنگ ها و فرم های زیبا نوعی کیمیاگری بوده است است. پس از اسلام هنرمندان از ساخت مجسمه ها و طلا کاری دست کشیدند و برای خلق آثار هنری به نقش ها و رنگ های زیبا در کاشی کاری رو آوردند.» مرمت کاشی های این بنا آخرین مراحل خود راسپری می کند و تا پایان امسال بخش بیرونی به پایان می رسد. بناي اين گنبد كه متعلق به دوران ايلخاني و يكي از بلندترين بناهاي آرامگاهي در دوران اسلامي است. اين بنا بعد از كليساي جامع مريم مقدس در فلورانس ايتاليا و مسجد اياصوفيه استانبول سومين بناي مرتفع عظيم آجري جهان به شمار مي رود. اين گنبد تجلي گاه هنر و معماري دوران ايلخاني است كه در اواخر قرن هشتم به دستور سلطان محمد خدابنده ساخته شده است. اين بنا به علت گرايشات شيعي سلطان محمد و با هدف انتقال مقبره حضرت علي (ع) به سلطانيه ساخته شده است. گنبد سلطانيه که در سلطانیه در نزدیکی زنجان قرار دارد، روز 24 تير ماه 1384 در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شد معماری اسلامی «مناره»، به معنای جای نار و جای نور، جای روشنایی است؛ ساختمان برج مانندی است که در کنار راه و برای راهنمایی مسافران می سازند. مناره «مناره»، به معنای جای نار و جای نور، جای روشنایی است؛ ساختمان برج مانندی است که در کنار راه و برای راهنمایی مسافران می سازند. مناره ها یکی از عناصر اصلی در فن و هنر معماری اسلامی محسوب می شوند. الگوی اصلی مناره ها برجهای کوتاه و مربع شکل پیش از اسلام در سوریه بود که برای معابد و یا مقاصد کلیسایی ساخته می شد، ولی معماران مسلمان بر ارتفاع آن افزودند و آن را به بناهای پله دار چند طبقه ای از نوع فانوسهای دریایی رومی نزدیکتر کردند. نخستین مناره حدود سال 45 هجری، به درخواست والی عراق، «زیاد بن ابیه»، در مسجد جامع بصره برپا شد. بلافاصله پس از آن، به دستور حاکم مصر، چهار مناره به مسجد «عمرو» در «فسطاط» ملحق گردید و این در حالی است که در مصر مناره های دیگری به مساجد اضافه می شد. شاید بتوان عامل رواج ساخت مناره ها در جوامعی با جمعیت غالب غیر مسلمان را تمایل مسلمانان به ابراز و تحکیم حضور خود و نیز عاملی در گردآوری مسلمانان پراکنده از نواحی مختلف شهر - به منظور انجام فریضه نماز - دانست. در ایران پیش از اسلام نیز ریشه های ساخت مناره به چشم می خورد. پیش از اسلام، منار (میل) عنصر نمادین برای راهجویان بیابانها بود که در حکومت ساسانی نوعی آتشگاه نیز محسوب می شد و مسئولیت نگهداری آتش آن بر عهده موبدان بود. تزیین و منقوش و رنگین کردن مناره ها باحتمال از نیمه قرن سوم هجری به بعد مرسوم شد و آیات و احادیث نبوی در قالب تزیینات آجرکاری و گچبری و کاشیهای رنگی بر مناره ها نقش بست. مناره ها از چهار جزء اصلی تشکیل شده اند: 1 - پایه: به صورت مربع، شش یا دوازده ضلعی 2 - ساقه: به شکل استوانه یا مخروطی 3 - سرپوش: مربع و هشت گوش که مهمترین بخش مناره است. 4 - رأس: همان سایبان که به اشکال مختلف ساخته می شود. در سراسر جهان اسلام مناره ها اغلب از همین اجزا تشکیل شده اند؛ اما با تأثیرپذیری از شیوه معماری ملی در هر منطقه شکلی خاص به خود گرفتند. در شمال افریقا، مناره ها حجیم و چهارگوش؛ در مصر، به صورت چند طبقه؛ در ایران و مناطق همجوار، به شکل استوانه ای لاغر و رفیع با گلدسته هایی زیبا و بی همتا؛ در ترکیه عثمانی، به گونه مدادی شکل با ردیفی از مهتابی (بالکن)ها؛ در صحرای افریقا و حتی حاشیه خلیج فارس، به شکل هرم ناقص؛ ساخته شدند. محراب: «محراب»: بالای خانه، صدر مجلس، جای ایستادن پیشنماز، نشانه قبله. محراب از نوآوری های نخستین در معماری اسلامی است که منشأ آن هنوز مورد گفتگوست. اولین محراب در سال 24 هجری و دومین محراب سال 53 هجری، زمان «عمرو عاص»، در «مسجد النبی» ساخته شد. محراب مقعر در سال 90 هجری وارد معماری اسلامی شد و آن زمانی بود که خلیفه زمان، «عمر بن عبدالعزیز»، بنایان قبطی مصری را به منظور بازسازی مسجد النبی به مدینه فراخواند. این بنایان طاقچه و دیوار فرو رفته ای را که در کلیساهای قبطی کار کرده بودند در دیوار قبله ایجاد کردند. به طور کلی، محراب نشانه ای برای تعیین جهت قبله است و در بناهای مختلف (مانند مساجد و مدارس و آرامگاهها) ساخته می شود. محراب از لحاظ شکلی فرورفتگیی در نماست که به صورتهای مختلف (از قبیل کادرسازی و متمایز کردن آن با رنگ و مصالح) از بخشهای دیگر نما جدا می شود؛ و چه بسا حکم زنده نگه داشتن خاطره مکانی را دارد که حضرت محمد (ص) در آنجا به امامت نماز جماعت می پرداختند. رسول اکرم از سال دوم هجری در مسجد «قبا» و «مدینه» محراب بخصوصی نداشتند و - به گمان قوی - تنها محلی در دیوار قبله وجود داشت که ساده بود. هر بار که دیوار قبله را خراب می کردند و یا در مسجد نبوی توسعه ای صورت می دادند، این محراب عمق بیشتری می یافت تا اینکه در زمان عثمان شکل کاملی به خود گرفت. طرح اصلی محراب که از قرن سوم هجری به بعد رایج شد - به طور تقریبی - در تمام ادوار یکسان بود و تنها به کمک عوامل تزیینی تحول یافت. محراب در طول دوره های مختلف به شیوه های گوناگون تزیین شد. محرابهای گچبری شده با نقوش برجسته، استفاده از سفالهای لعابدار، کاشی، آجرکاری، زمینه ای ساده از سنگ مرمر، ... از شیوه های مختلف در تزیین محراب محسوب می شود. کاشیکاری: کاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر برای تزیین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشیها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز شد و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هفتم و هشتم انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها به طور اساسی سنگی بود، کاشیهای درخشان رنگارنگ بر دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه تأثیری کاملا متفاوت - اما همگون و پراحساس - ایجاد می کردند. در حفاریهای شهر سامرا، پایتخت عباسیان بین سالهای 215 تا 262، بخشی از کاشی چهارگوش چندرنگ لعابداری به دست آمده که طرحی از پرنده داشت. از جمله کاشیهایی که به دست سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد می توان به تعداد 150 کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب در «مسجد جامع قیروان» تونس وجود دارد. باحتمال، بغداد و بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخشهای زیادی از دولت اسلامی مانند «رقه» در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، مرکزی مهم برای ساخت کاشیهای لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس شد. شبستان گنبددار مسجد جامع قزوین (494) شامل حاشیه ای تزیینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک است و از نخستین موارد شناخته شده استفاده از کاشی در تزیینات داخلی بنا در ایران اسلامی است. در قرن ششم هجری، کاشیها یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون و رو به رشد و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شد. تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشیها گل بود؛ اما در قرن ششم هجری، استفاده از ماده ای دست ساز مشهور به «خمیر سنگ» یا «خمیر چینی» معمول شد و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت. در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن ششم، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید آن شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی - چه از نظر شکل و چه از نظر فن ساخت - در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا، شش ضلعی، برای شکیل کردن ازاره های درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب می شدند. در این دوران، از سه فن لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینایی روی لعاب، رنگ آمیزی زرین فام روی لعاب، استفاده می شد. «ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن علی بن ابی طاهر»، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، در خصوص برخی از روشهای تولید کاشی توضیحاتی نگاشته است. وی واژه «هفت رنگ» را به فن رنگ آمیزی با مینا روی لعاب اطلاق کرد. این فن در دوره بسیار کوتاهی (بین اواسط قرن پنجم تا اوایل قرن ششم) رواجی بسیار یافت. لعاب زرین فام که ابوالقاسم آن را «دو آتشه» می خواند فن رایج و معروف در تزیینات کاشی بود. با توجه به مطالعات پیکره شناسی روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام و نیز از آنجایی که در این نوع کاشیها طرحهای پیکره ای بیشتر از الگوهای گیاهی استفاده می شد، می توان گفت که این نوع کاشیها به ساختمانهای غیر مذهبی تعلق داشت. ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول تنها مدت کوتاهی در روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای 623 تا 634 بر جای نمانده است. پس از این سالها، حکام ایلخانی به ایجاد بناهای یادبود اقدام کردند و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی احیای صنعت کاشی سازی بود. در این دوران، فن مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزیین سفال جانشین آن شد که بعدها عنوان «لاجوردینه» به خود گرفت. در این فن، قطعات قالب ریزی شده با رنگهای سفید و لاجوردی (و در موارد نادری، فیروزه ای) لعاب داده می شد و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز و سیاه یا قهوه ای روی لعاب برای بار دوم در کوره قرار داده می گرفت. با رو به زوال نهادن حکومت ایلخانیان، در اواسط قرن هشتم، عصر طلایی تولید کاشی پایان یافت. کاشیهای معرق و موزاییکی تک رنگ و نه چندان نفیس در رنگهایی متفاوت جانشین قابهای عظیم زرین فام و کتیبه ها شد. این فن که برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری از آناتولی اقتباس شد یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار گشت. این نوع از کاشیها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده و از آنها برای تزیین محرابها استفاده می شد. شیوه کار به این صورت بود که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی می بریدند و سپس، با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را می ساختند. در دوره ایلخانیان، برای نخستین بار، این فن مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه در مقبره «امامزاده جعفر» اصفهان (704) به چشم می خورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. نمونه های زیاد و پیشرفته ای از کاشیهای معرق روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده می شود که برای نمونه می توان به مسجد «گوهرشاد» در مشهد، مدرسه «آلغ بیک» در سمرقند، مدرسه «غیاثیه» در خرگرد اشاره کرد. با توجه به وقتگیر بودن نصب کاشیهای معرق، در اواخر قرن نهم، فن ارزانتر و سریعتری با نام «هفت رنگ» جایگزین آن شد. این فن ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین، در چنین شیوه ای، رنگها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمی کردند. در بسیاری از بناهای تیموریان، رواج مجدد کاشیکاری به شیوه هفت رنگ را شاهدیم که برای نمونه می توان از مدرسه غیاثیه در خردگرد یاد کرد که در سال 821 تکمیل شد. در عصر صفویه، کاشی هفت رنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشیهای چهارگوش درون قابهای بزرگ منظره هایی بدیع همراه با عناصر پیکره ای و شخصیتهای مختلف به وجود آورد. صنعت کاشی سازی اسلامی در دوره هایی از «پورسلین» - ظرف چینی وارداتی از دوران تانگ و سونگ - تأثیر پذیرفته است. حاصل این تأثیرات ساخت کاشیهایی با لعاب سفید و طرحهای آبی است. در اواسط قرن نهم، نقشمایه های چینی به طور کامل با نقشمایه های دوران اسلامی ترکیب شد و حاصل آن پدیدار شدن سبک اسلامی - چینی دو رگه و دلپذیر و مورد قبولی بود. هنر کاشیکاری ترکیه نیز تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم، هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه می پرداختند. در قرن دهم هجری، «ایزنیک» مرکز تولید ظروف سفالی و کاشی در ترکیه محسوب می شد. رنگ قرمز درخشان و دوغابی غنی شده از آهن به صورت ضخیم از ویژگیهای کاشی ایزنیک به شمار می آمد. پس از قرن یازدهم، کیفیت کاشی ایزنیکی رو به افول گذاشت و از این دوران به بعد ساخت کاشی در شهر «کوتاهایا»، در مرز فلات آناتولی، ادامه یافت. از http://www.toosporcelain.com/ صنعت چینی و سرامیک در جهان و ایران سرامیک عبارتست از علم شناخت ، ساخت و کاربرد اشياء جامدی که اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنها مواد معدنی غير فلزی می باشد و اولین دگرگونی مهم در این صنعت اختراع چرخ سفالگری است . محققین و باستان شناسان اختراع چرخ سفالگری را تقريباً در حدود هزاره پنجم پیش از میلاد می دانند . بسیاری از مراجع ساکن در جهان ، ساکنان فلات مرکزی ایران را اولین مخترعین چرخ سفالگری معرفی می نمایند . در حدود هزاره سوم پیش از میلاد ، مصریان از چرخ کوزه گری استفاده می نمودند و در درخشانترين دوران تمدن يونان ، در عصر پریکلس (قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد ) تزئینات زیبا و مشهور سفالهای یونانی آغز می گردد ولی این شکوه دیری نپائيد ، به نحوی که هنگام میلاد مسیح اثری از این شکوه و جلال به چشم نمی خورد . اما در گوشه دیگری از جهان یعنی در چین ، سفالگری بیشتر از هر مکان دیگری پیشرفت نموده بود. زیرا چینی ها از همان دوران نو سنگی برتری خود را در این صنعت به نمایش گذاردند و حرارت کوره های آنها در دوران باستان تا حدود 1200 درجه سانتیگراد می رسیده است. در حالی که در دیگر مراکز سفالگری اروپا و آسیا حرارت کوره ها بیشتر از 800 تا 900 درجه سانتیگراد نبوده است. در حفاری های انجام شده در این کشور ظروف استونور بسیار مرغوب سفید رنگ متعلق به 1400 سال پیش از میلاد مسیح بدست آمده است. اولین قطعات سرامیک که در ایران بدست آمده است سفالهای متعلق به هزاره ششم قبل از میلاد مسیح می باشد . این سفالها در منطقه تپه پنج دره واقع در غرب کرمانشاه در استان باختران و نیز در غاری به نام غار کمربند در نزدیکی بهشهر در استان مازندران کشف گردیده اند . در حدود هزاره پنجم قبل از میلاد مراکز متعددی در ایران، انواع ظروف سفالین را می ساخته اند. به عنوان مثال می توان از تپه حصار دامغان ، تپه های حسنلو ، حاجی فیروز ، تپه پيتسالی و نیز مناطقی در نزدیکی آذربایجان غربی و بسیاری مناطق دیگر ایران نام برد. به طور کلی لعاب در حدود هزار سال قبل از میلاد در ایران شناخته شده بود ولی عمومیت نداشت . سطح آجرهای معبد جغاذنبيل با لعاب پوشانده شده است. علاوه بر این مورد ، بعضی از سفالهای شوش و نیز سفالهای زيويه کردستان دارای لعاب رقیقی به رنگهای فیروزه ای روشن و قهوه ای سفید و سیاه است. قرن ششم و هفتم هجری یعنی دوازدهم و سیزدهم میلادی دوران شکوفائی صنعت سرامیک در ایران می باشد. در این دوران انواع ظروف زرین فام و بدنه های فريتی که از انواع پرسلان می باشد و ظروف مينائی که روی لعاب آنها ، با لعاب هایی با نقطه ذوب پائین تر نقاشی شده است دیده می شود . ظروف سفالین با لعاب یک رنگ آبی ، سبز و یا لاجوردی و فیروزه ای از دیگر انواع ظروف این دوره می باشند که در دوره های قبل نیز حتی پیش از اسلام ساخته می شده است. کاشان در دوره دوم ( بعد از اسلام ) مرکز ساخت کاشی های بسیار زیبای زرین فام بوده و به همین دلیل نیز نام کاشی در فارسی از نام این شهر منسوب به کاشان گرفته شده است. در دوران صفویه صنعت سرامیک رشد و بالندگی ویژه ای داشته و انواع ظروف آبی و سفید تولید و به کشورهای اروپايی صادر می شده است . ساخت انواع ظروف زرین فام و پرسلان نرم ایرانی معروف به ظروف گمبرون (Gombroon Ware) نیز در این دوره بوده است. نام گمبرون نامی است که اروپائیان به این نوع پروسلان اطلاق نموده اند. چرا که این ظروف در دوران صفویه به وسیله هلندی ها و کمپانی هند شرقی از بندر گمبرون ( بندر عباس ) به اروپا صادر می شده است. کاشی هفت رنگ روی دیوارهای مسجد شاه و مسجد شیخ لطف ا... در اصفهان نیز از دیگر تولیدات صنعت سرامیک دوران صفویه می باشد . چینی که نیز از صنایع زبر مجموعه صنعت سرامیک جهان و ایران می باشد، همان گونه که اشاره شد قدمت بسیار زیادی در صنعت ایران داشته است. به طور کلی کلمه چینی در زبان فارسی سابقاً به معنی کليه ظروف صادر شد ه از کشور چین بکار رفته است . کلمه China در انگلیسی نیز کم و بیش به همین مفهوم اشاره شده است. در زبان انگلیسی مخفف china ware که بیان کلی و پر ابهام بوده به کليه ظروفی که از کشور چین و دیگر کشورهای شرقی مثل ایران به اروپا صادر می شده اند، اطلاق می گردیده است. ( لازم به توضیح است که منظور ایران در دوران صفویه در خلال قرون هفده و هجده میلادی ) . کلمه پرسلان ( Porcelain ) گرفته شده از پرسلا نام یک نوع حلزون در دریای مدیترانه می باشد که صدف آن سفید و نیمه شفاف است . مارکوپولو در قرن سیزدهم برای اولین بار از این کلمه جهت نامیدن ظروف چینی استفاده نمود. حال باید دید که امروزه از نظر صنعت سرامیک جهان تعریف چینی و پرسلان چیست و آیا به طور کلی تفاوتی بین چینی و پرسلان وجود دارد یا خیر؟ در آمریکا بر اساس استاندارد A.S.T.M( C242 ) چینی ، فرآورده سرامیک متراکم و سفید اعم از لعابدار و بدون لعابی است که برای مصارف غیر فنی مورد استفاده قرار می گیرد. ( برای مثال ظروف غذاخوری و غیره ) در حالیکه طبق تعریف رسمی رایج اروپا پرسلان فرآورده سرامیک متراکم و سفید اعم از لعابدار و بدون لعاب است که برای مصارف تکنیکی کاربرد دارد و در بریتانیا بر اساس تعاریف فنی ( Diddi 963) کلمه پرسلان به معنی انواع ظروف و قطعات Soft و یا Hard Porcelain است . در حال حاضر با وجود تعداد حدود 20 کارخانه چینی در ایران با انواع روشهای تولیدی شامل فرم ، ریخته گری ، ایزواستاتیک این کشور دومین کشور تولید کننده و یکی از بزرگترین صادر کنند گان چینی با کیفیت مرغوب بوده و در این راستا توس چینی که از اولین کارخانجات سازنده چینی در کشور می باشد با قدمت بسیار زیاد سرد مدار تولید این محصول زیبا می باشد. از http://www.zaferangol.com/zafran_zaferon_safferon_zaferan/1385431235508.html www.ZaferanGol.com یافته های دارای نقش شطرنج نقش جامی که از ویرانه های حسنلو در آذربایجان بدست آمده و آن را از سده نهم قبل از میلاد می دانند دارای یک نقش شطرنجی است. این نقش در بخش زیرین جام از یک طرف دارای ده خانه و از طرف دیگر نه خانه دارد . از میان کاشی های یافت شده در سیلک که آنها را از دوران پیش از تاریخ می دانند برخی کاشی های بدون لعاب یافت شده که در یکی دو تای آنها نقش سفره شطرنج دیده می شود . مهره هایی از جنس سنگ گچ و نیز یک صفحه شطرنجی با خانه های متعدداز هاپا در پاکستان و نیز فراه در افغانستان بدست آمده است. سفال به اعتقاد اکثر محققان و باستان شناسان زادگاه سفالگری ، ايران بوده است و از اين کشور در ساير نقاط جهان گسترش يافته و يکی از قديمی ترين فعاليتهای توليدی بشر است. در دوره هايی از تاريخ چنانچه از شواهد باستان شناسی و تاريخی هويداست در کرمان سفال توليد می شده است. سفالهای منطقه تل ابليس، شهداد وتپه يحيی ( تپه ای به ارتفاع 20 متر در درة سوغون واقع در 250 کيلومتری جنوب کرمان ) متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد بدست آمده که ريزه های مس و تکه های سنگ معدن و غيره در آنها فرو رفته است در تل ابليس ( واقع در 80 کيلومتری جنوب باختری کرمان ) نيز سفالهايی از دوران باستان کشف شده است. از نظر جنس و نقش، سفالهای پيش از تاريخ کرمان مشابه سفالهای تپه گيان ، تپه سيلک و شهر سوخته هستند، در اين سفالها نقش بز و حيوانات ديگر به صورت انتزاعی کار شده و سفالها پرتخلخل بوده واز قرمز رنگ تا نخودی در آنها يافت می شود. از « تپه دشت ده » ( واقع در دره سوغون در 5 کيلومتری نپه يحيی ) سفالهايی که عموماً شامل لعابهايی به رنگ سبز يا قهوهای تيره روی زمينه نخودی و يا دارای لعاب سربی رنگ است بدست آمده و احتمال می رود متعلق به اوايل دوران اسلامی تا سلجوقی باشند. ظروف سفالين بدون لعاب نيز با تزئيناتی به رنگ سياه و آبی روی زمينه فيروزه ای يا سفيد از اواخر قرن 6 و يا 7 هجری نيز به دست آمده است. بعد از دوران سلجوقی در دوره صفويه اوج دوران سفالگری کرمان است که سفال با زمينه سفيد و نقوش آبی رنگ در اين دوره در کرمان توليد می شده است. سفالهای زرين فامی نيز در منطقه کرمان پيدا شده که مشخص نيست ساخت کرمان بوده يا نه. در دوره های بعد نيز مطمئناً سفال گری رونق داشته ، کليه آثاری که از دوره های اسلامی و پيش از تاريخ کشف شده در باغ موزة هرندی ( موزة ميراث فرهنکی ) نگهداری می شود. كاشي: هنرهای وابسته به معماری که در کرمان قدمتی بسيار طولانی دارد، بصورت خرده کاشی لعابدار همراه با آجرکاری نمونه های بسيار خوبی از دوران سلجوقی، تيموری و آل مظفر در کرمان موجود است از جمله مقبره خواجه اتابک ( متعلق به دوران سلجوقی ) مسجد جامع و مسجد پامنار. قديمی ترين نمونه کاشی معرق کرمان در «قبه سبز» واقع در «محله خواجه خضر» است. دکتر پير نيا عقيده داشتند اين کاشی قديمی ترين نمونه کاشی معرق ايران است و متعلق به دوران قراختاييان ( قبل از دوران تيموری ) است. اما با توجه به پختگی و تکامل کاشی موجود به نظر نمی رسد اين کاشی اولين کاشی معرق ايران باشد، احتمالاً زمينة طولانی تری دارد و تجربيات قبلی ای در اين زمينه شده است.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

ساونیپ دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید