پاورپوینت درس 14 پیدای پنهان (pptx) 32 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 32 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
درس 14
پیدای پنهان
جهــــان، جمله، فروغ روی حق دادن حق اندر وی ز پیدایی است، پنهان
همۀ جهان جلوهای از نور الهی است. خدا آن قدر در آفریدهها جلوه کرده و آشکار است که ما از فرط آشکار بودن خدا نمیتوانیم او را ببینیم.
مفضّل ،روزی در نزدیک مزارِ(مقبره) شریف(گرانقدر) پیامبر اکرم (ص) نشسته بود که دید شخصی با یکی از دوستانش به آنجا آمده است
و در ضمن صحبت ها یش وجود خدا و نبوت(پیامبری) را رد می کند . مفضل به شدت به سخنان او اعتراض کرد و آن گمراه ،جواب گفت که اگر از شاگردان جعفر بن محمد (ع) هستی، باید بدانی که او زیاده از این، سخنان ما را شنیده
وبا متانت(وقار-سنگینی) جواب گفته است؛
لذا(بنابراین) توهم شایسته (به درستی) با ما سخن بگو.
مفضل ،اندوهناک (غمگین)،نزد امام صادق (ع) رفت و ماجرا را برای ایشان گفت . امام در پاسخ ،حکمت های(علمی که به خدا شناسی راهنمایی میکند) آفرینش (خلقت) را این گونه بیان فرمودند :
ابتدا می کنم ای(حرف ندا) مفضل(منادا) ،به یاد کردن خلقت انسان .پس ،عبرت گیر از آن.
(ای مفضل از یادآوری خلقت انسان شروع میکنم. پس از آن پندو اندرز بگیر)
تفکر کن ای مفضل، در همه ی اعضای بدن و تدبیر آنها که هر یک برای هدفی و حاجتی آفریده شده اند ؛
(ای مفضل، دربارۀ تمام اعضای بدن وبه وظایف آنها فکر کن که هر یک از این اعضا برای هدف و نیازی آفریده شدهاند.)؛
دست ها برای کار کردن،پاها برای را رفتن،چشم ها برای دیدن همچنین اگر در جمیع(همه) اعضا تامل کنی، می بینی هریک برای کاری خلق شده اند (آفریده شده اند)
چشم و دست و پا(مراعات)
مفضل گفت : ای مولای من ! گروهی می گویند که اینها کار طبیعت است.
حضرت فرمود : بپرس از ایشان که آیا طبیعت که شما می گویید ،علم و قدرت دارد بر این کارها یا نه؟ اگر گویند که علم و قدرت دارد ، پس به خدا قائل شده ا ند و او را «طبیعت » نام کرده اند ؛زیرا معلوم است که طبیعت را شعور و اراده نیست ؛ و اگر گویند که طبیعت را علم و اراده نیست ،پس معلوم است که این کارها از طبیعت بی شعور صادر نمی شود .
. (از آنها که کار اعضای بدن را به طبیعت نسبت میدهند، بپرس که آیا این طبیعت که شما میگویید دانش و قدرت و توانایی برای انجام این کارها را دارد یا خیر؟ اگر آنها جواب دهند که علم و قدرت انجام این کار را دارد پس به وجود خدا اقرار دارند و فقط ظاهراً اسم آن را به طبیعت تغییر داده اند، زیرا واضح است که برای طبیعت شعور و احساس و ارادهای وجود ندارد و اگر بگویند که برای طبیعت علم و ارادهای وجود ندارد پس معلوم میشود که این کارها از طبیعت بیشعور به وجود نمیآید)
ای مفضل! چه کسی دل(قلب) را در میان سینه قرار داده و پنهان کرده و پیراهنی که پرده دل است (تشبیه)،بر روی آن پوشانیده و دنده ها را بربالای آن حافظ(محافظ) گردانیده (قرار داده)
با گوشت و پوستی بر روی دنده ها قرار داده، برای آنکه از خارج(بیرون از بدن)، چیزی بر آن وارد نشود که موجب جراحت(آسیب / زخم) آن گردد؟
چه کسی شُش را بادزنِ دل (تشبیه)، قرار داده که پیوسته(همیشه) در حرکت است و باز نمی ایستد؟(توقف ندارد)
برای آنکه حرارت در دل جمع نشود که آدمی را تلف کند .
(برای آنکه دمای بدن و قلب بالا نرود و باعث از بین رفتن انسان نشود)
ای مفضل اکنون تامل کن در قوه ها(نیروها) و فواید آنها که حق(خدا) تعالی (بلند مرتبه) در وجود انسان قرار داده است.
اگر از این قوه ها حافظه را نمی داشت ،چگونه بود حال او و چه خلل ها داخل می شد در امور و زندگانی و کارهای او! (اگر از نیروها حافظه را خلق نمیکرد، حال و روز انسان چطور بود و چه آسیبهایی در زندگی به او میرسید)
زیرا در خاطرش (ذهن) نمی ماند که از او چه در نزد مردم است و از مردم چه در نزد اوست؛
چه داده است و چه گرفته است ودرخاطرش نبود آنچه را دیده و آنچه را شنیده و آنچه گفته و آنچه به گفته اند و به یاد نداشت که چه کسی به او نیکی کرده و چه کسی به او بدی کرده است وچه چیزی نفع (سود) دارد او را و چه چیز ضرردارد.
و نعمت فراموشی در ادمی ،اگر تامل(فراموشی) کنی ، عظیم تر(بزرگتر) است از نعمت یادآوری. یادآوری ≠فراموشی.
اگر فراموشی در آدمی نبود ،هیچ کس از مصیبتی آرامش نمی یافت و کینه (بغض و حسد)هیچ کس از سینه اش بیرون نمی شد و از هیچ یک از نعمت های دنیا بهره مند نمیشد؛
برای آنکه آسیب هایی(صدمه) که بر او وارد شده ،همیشه در برابر او بود و امید نداشت که شخصی که دشمن اوست، از احوال (وضعیت) او غافل گردد؛
یا حسودی ، لحظه ای از فکر او بپردازد.(غافل شود)
پس نمی بینی که خداوند حکیم حافظه و فراموشی را در آدمی قرار داده و هر دو ضد(مخالف) یکدیگرند ؟ در هر یک مصلحتی(خیر اندیشی) هست که وصف نمی توان کرد.
ای مفضل ، درباره آن صفتی که ازمیان سایر حیوانات ،ویژه (مخصوص)انسان است، تفکر کن که آن «حیا»(شرم و خجالت زدگی) است.
اگر حیا نمی بود، هیچ کس مهمانداری (قبول مهمان) نمی کرد و وفا به وعده ها(عهد و پیمان) نمی نمود و نیازهای مردم را بر نمی آورد (براورده نمیکرد)؛ به کسی نیکی نمی کرد و از بدی ها دوری نمی کرد ؛
حتی بسیاری از امور را مردم برای حیا به عمل می اورند؛(انجام میدهند)
زیرا برخی از مردم اگر از یکدیگر شرم نمی کردند، حق پدر و مادر را نیز به جای نمی آورند و صله رحم(ارتباط و پیوستگی با اقوام) و احسان(خوبی و نیکی) به خویشان نمی کردند و امانت های مردم را پس نمی دادند و ترک معاصی(گناه) نمی کردند .