پاورپوینت پرسش های پژوهشی درباره شناخت اجتماعی (pptx) 34 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 34 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
پرسش های پژوهشی درباره شناخت اجتماعی
الف- آیا شناخت کودک از پدیه ها و امور اجتماعی به سن حساس است و به موازات آن تغییر می پذیرد؟ و اگر چنین است، این تغییرات یا تفاوتها کدامند و در چه امور یا مسائلی می توان آنها را مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، در کدام جنبه یا جنبه هایی از واقعیت اجتماعی است که کودک برای سازمان دادن به آنها با مشکلات بیشتری مواجه می گردد؟
ب- میان تغییرات و تحولات در شناخت اجتماعی کودک و رفتار اجتماعی روزانه او چه ارتباطی وجود دارد؟
به استناد پشتوانه ای غنی از یافته های پژوهشی و تجربی می توان با اطمینان خاطر به این پرسش پاسخ مثبت داد: برداشت کودک از دنیای اجتماعی به موازات سن او تغییر می کند.
پژوهش های متعددی که با روش های گوناگون در زمینه های مختلف چون برداشت کودک از « شخص» ( لایوسلی و بروملی 1973) ارتباط ها و روابط اجتماعی ( دیمون 1977، سلمان 1978، توریل 1987 ). تشکیلات اجتماعی ( کونل 1971) و نیز ادراک خود و مفهوم خود (بروتون 1978، فورت 1980، لیوایس و بروکس گان 1980 دیمون و هارت 1991) انجام یافته اند، وجود تفاوتهای سنی را تایید می کنند و نشان می دهند که میان سن و چگونگی ادراک کودک از پدیده های اجتماعی و از « خود» ارتباط وجود دارد.
به عنوان نمونه ای از این پژوهش ها، دایمون ( 1982) به پژوهشهای خود درباره مفاهیم رفاقت و دوستی و نیز تابعیت استناد می کند. این پژوهشها که روی کودکان چهار تا ده سال انجام یافته اند، نشان می دهند که خردسالان رفقای خود را به عنوان همبازی و کسی که می توان با او در بازیها و فعالیت های کوتاه مدت شریک شد، تعریف می کنند.
در حالی که برای کودکان بزرگتر، دوست یا رفیق کسی است که از دیرباز شناخته شده و فرد با او احساس پذیرش، اعتماد متقابل و اشتراک در علائق دارد، می تواند راز خود را به او بگوید و با او صمیمی باشد. به بیان دیگر، برای کودکان بزرگتر، دوست کسی است که می توان با او ارتباط هایی از نوع ذهنی و روانی برقرار ساخت. در همین دوران برداشت کودک از قدرت و تابعیت نیز تغییر می کند. برای خردسالان تابعیت یک نوع اطاعت از قدرت بزرگسالان و از کسانی است که دارای نفوذ و اهمیت خاص می باشند. در حالی که برای کودکان بزرگتر، اطاعت از قدرت همراه با خواست و اراده شخصی بوده و یک نوع تابعیت از دیگری در موقعیت های خاص و به ویژه بین افرادی است که غیر از آن و خارج از آن موقعیت خاص، با یکدیگر همپایه و یکسان اند. به باور مؤلف این تعریف مطابقت کامل با پژوهشهای پیاژه در مورد برداشت کودک از قانون و همچنین برداشت او از قدرت و اقتدار بزرگسال دارد ( پیاژه 1932 – 1964).
ب- پرسش
موضوع اخیر مربوط به ارتباط میان شناخت اجتماعی کودک و رفتار اجتماعی او در موقعیت های طبیعی و روزانه زندگی است. بر حسب دیمون در این زمینه نیز اطلاعات و یافته ها غنی نیستند. پژوهش های مربوط به این مسئله بیشتر در مورد سطح داوری اخلاقی و هم خوانی آن با رفتار اخلاقی اجرا شده اند، و افزون بر آن نتایج موجود نیز در مجموع یکسو نیستند. یعنی برخی از آنها برهم خوانی رتار با سطح داوری اخلاقی و برخی دیگر بر ناهم خوانی میان آنها دلالت دارند. از نظر دیمون این ناهم خوانی ها را می توان تا اندازه ای ناشی از مشابه نبودن روش های تحقیق، ابزار و وسایل مورد استفاده و نیز این امر دانست که کدام جنبه از تعامل های اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته اند.
بسیاری از پژوهش های انجام یافته در سالهای اخیر در مورد رشد اخلاق، رشد ادراک خود و رفتار واقعی بر نقش میانجی گر ادراک و برداشت از خود تاکید نهاده اند. در بیان روشن تر، بر حسب تعدادی از پژوهش ها، برداشتی که فرد از خود دارد، صرفنظر از اینکه استدلال او درباره ارزش های اخلاقی درجه سطحی است، بر رفتار اخلاقی او اثر مستقیم می نهد. در پژوهشی دانیل هارت و همکاران ( هارت و دیگران 1995) ارتباط میان ادراک خود، داوری اخلاقی و رفتارهای نوعدوستانه را نزد گروهی از نوجوانان نوعدوست که به این رفتار شهرت داشتند و نوجوانان عادی مورد بررسی قرار دادند.
یافته های آنها نشان می دهند که نوجوانان نوع دوست، در مقایسه با نوجوانان عادی: 1- خود را بیشتر در قالب صفات اخلاقی توصیف می کنند. 2- تداوم میان گذشته و حال را بهتر احساس و ادراک می کنند 3- فکر می کنند که به آرمانهای خود و به تصاویر آرمانی اولیاء تحقق بخشیده اند و بالاخره 4- توصیف آن ها از خود بیشتر متمرکز بر نظام باورهای شخصی و افکار فلسفی است. با این حال، این نوجوانان نوعدوست، در زمینه مراحل تحولی رشد اخلاقی تفاوتی را با نوجوانان عادی نشان نمی دهند. در همین راستا و در پژوهشی دیگر، میلچر ( 1986) ارتباط میان داوری اخلاقی با ادراک خود را نزد نوجوانان ناسازگار یا سازش نایافته و عادی بررسی کرده است. . Melcher بر حسب او سازش نایافتگی و اختلال رفتاری را می توان یک مسئله اخلاقی دانست زیرا تجاوز به هنجارها و به حقوق دیگران را مطرح می سازد. او نیز فرض را بر این نهاده است که ارتباط میان داوری اخلاقی و رفتار اخلاقی از خلال میانجی گری مفهومی از « خود» است که در ادراک خود منعکس می شود، و سطوح تحولی در داوری اخلاقی و ادراک خود می توانند، تواماً أر توجیه اختلالات رفتاری نوجوان مشارکت داشته باشند.
برای تست کردن فرضیه ی خود، میلچر با دو گروه از نوجوانان، عادی و دارای اختلالات رفتاری مصاحبه هایی در دو زمینه داوری اخلاقی و ادراک خود انجام داده است. ابزار او در زمینه داوری اخلاقی تست های کوهلبرگ و در زمینه ادراک خود نیز مصاحبه های ادراک خود به گونه توصیف شده دیمون و هارت ( 1982) است. بر حسب نتایج او، میان سطح داوری اخلاقی با اختلال رفتاری ارتباط معنی داری مشاهده نمی شود، برعکس، سطح استدلال در ادراک خود با اختلال رفتاری و نیز با داوری اخلاقی همبستگی های معنی داری را نشان می دهد. همچنین، نوجوانان دارای اختلالات رفتاری، در مقایسه با نوجوانان عادی، در مورد بعد آینده و انعکاس خود در آینده و نیز به لحاظ توجه و وابستگی به عنوامل اجتماعی تاخیر نشان می دادند، یعنی در سطح پائین تری استدلال می کردند. به بیان دیگر، وابستگی این گروه از نوجوانان به اجتماع کمتر و ضعیف تر می نمود. در تحقیق دیگری اسیر سیانس ( 1376) با اقتباس از روش میلچر، سطوح استدلال در ادراک خود و نیز داوری اخلاقی را نزد نوجوانان کانون اصلاح و تربیت و نوجوانان عادی در شهر تهران بررسی کرده است.
نتایج او نیز، در مجموع با نتایج میلچر هم خوانی نشان می دهند. در حالی که میان سطوح داوری اخلاقی در نوجوانان عادی و بزهکار تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود، نوجوانان گروه اخیر ( بزهکار) در مقایسه با نوجوانان عادی تاخیر تحولی معنی داری را در سطح ادراک خود نشان می دهند. تصویری که آنها از انعکاس خود در آینده و جذب شدن در جامعه دارند، همراه با بدبینی و یاس است. در مجموع از تحقیقاتی مشابه تحقیقات میلچر و نیز اسیر سیانس چنین استنباط می شود که نوجوان بزهکار و دچار اختلال در سازش یافتگی اجتماعی در پرورش و تقویت جزیی از هویت شخصی که طرح ریزی و ایفاگری نقش در آینده زندگی را بر عهده دارد، دچار ضعف و اشکال است ظاهراً همین ضعف در سطح استدلال و ادراک خود است که نمی تواند انجام رفتارهای بزهکارانه را مانع گردد.