پاورپوینت فرهنگ در معماری (pptx) 30 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 30 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
فرهنگ در معماری
تعریف فرهنگ
اولين كاربرد واژه ي فرهنگ در انگليسي مربوط به پرورش حيوانات و به عمل آوردن محصولات زراعي بودو همچنين با مفهوم عبادات ديني ارتباط داشت .از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم، فرهنگ كم كم به معناي بهبود و اصلاح جامعه در كليت آن نيز به كار رفت و به منزله نوعي معادل ارزشي براي تمدن استفاده شد. با ظهور مكتب رمانتيسيزم در دوره انقلاب صنعتي واژه ي فرهنگ براي سنجش رشد معنوي به كار رفت اما با ظهور مليت گرايي رمانتيك در قرن نوزدهم، تعريف تازه اي از واژه ي فرهنگ ظاهر شد كه تأكيد خود را بر سنت و زندگي روزمره به عنوان ابعاد فرهنگ مي نهاد. اين تحولات گوناگون تاريخي به نحوي مبهم در سه نوع كاربرد رايج اصطلاح فرهنگ انعكاس يافته است:
اشاره به رشد فكري، روحي و زيبايي شناختي فرد، گروه و جامعه. به اين معني كه فرهنگ تقريباً معادل با تمدن و پيشرفت اخلاق فردي و جمعي در نظر گرفته مي شود. ( ديدگاه جامعه شناسان)
دربر گرفتن تعدادي از فعاليت هاي ذهني و هنري و محصولات آنها ( فيلم، هنر و تئاتر ) .فرهنگ در اين كاربرد كمابيش معادل با هنرهاست.( ديدگاه زيبايي شناسان و منتقدين ادبي)
براي مشخص كردن كل راه و رسم زندگي، اعمال، فعاليت ها، باورها و آداب و رسوم تعدادي از مردم، يك گروه يا يك جامعه.( ديدگاه مردم شناسان)
فرهنگ از منظر افراد ديگر، تعاريف متفاوتي يافته است،به بيان گيدنز در بهترين حالت مي توان فرهنگ را به مجموعه اي از شيوه هاي زندگي تعريف كرد . شيوه هاي خاص زمانمند و فضا مندي كه در وضعيت واقعي تعريف شده باشند . اين شيوه هاي زندگي از سه ركن اصلي تشكيل شده اند، ارزش ها(كه مردم آنها را حفظ مي كنند )، هنجارها(كه مردم آنها را تبعيت مي كنند ) و چيزهاي مادي ( كه مردم آنها را به كار مي گيرند؛ از كالاها تا سيستم هاي حمل و نقل تا ساختمان ها و تسهيلات شهري ) اين سه ركن اصلي فر هنگ در ارتباط كامل با يكديگر قرار دارند.درگيري مداوم فرهنگ با عناصر مادي، جريان فرهنگي را يك جريان بي وقفه تغيير و تعديل سيستم هاي ارزشي پيشين و تفسير و تطبق سيستم هاي ارزشي نو ساخته است . از اين رو فرهنگ ها ثابت نبوده و دائماً در حال انتقال و تغييرند. گوناگوني و تمايز، ويژگي اصلي فرهنگ هاي معاصر است.
فرهنگ، فضا و معماري
براي درك رابطه ي فرهنگ و معماري، ابتدا به رابطه ي فضا و فرهنگ اشاره مي كنيم. فضا نيز همچون فرهنگ داراي ساختي اجتماعي است كه در جريان شكل دهي به تصور مردم از خودشان ساخته مي شود. فضا در تقويت و تحول فرهنگي نقش اساسي دارد، زيرا الگوهاي رفتاري مورد انتظار در داخل فضاي خاص، ارزش هاي فرهنگي خاصي را منعكس مي سازد . اين تعريف، دلالت بر ساخت فضايي ذهني دارد . تأثير پذيري از فضاي ذهني، در محدوده ي فضاي عيني و كالبدي، قابل درك مي شود . معماري، عمل سازماندهي فضاي ذهني و عيني، به صورت در هم پيوسته است. طرح رابطه ي فرهنگ و معماري به ويژه در حوزه ي روان شناسي ، نياز توجه به رابطه ي انسان بامحيط مصنوع خويش را روشن مي سازد . با اين نگرش، فرهنگ، عامل يا مسير ارتباط انسان با محيط مصنوع است و بر دو دسته از عوامل محيطي دلالت دارد:
الف- رفتارها، انديشه ها و احساسات استاندارد شده
ب- محصولاتي كه نتيجه يا وسيله ي تداوم رفتارها و تفكرات افراد در يك جامعه ي مفروض باشد.
همچنين فرهنگ از دو راه بر شكل گيري فضاي معماري مؤثر است:
از طريق ايجاد قوانين وآداب رفتاري منجر به بروز ساماندهي عملكردي و سلسله مراتب فضايي مي شود.
از طريق ايجاد خاطره ها ، باورها و نشانه ها در قالب كالبدي سمبلها ، كهن الگوها و استعارها که باعث خلق معنا در فضاي معماري مي شود.
معماري معاصر ايران و مسأله ي نقد فرهنگیالف: پيش از انقلاب اسلامي
تا اوايل دوره ي قا جار، معماري ايراني از پيوستگي و تداوم ريشه اي برخوردار بود كه اگرچه در هر زمان بنابر مقتضيات، نظير تحول فنون ساخت، استفاده از مصالح جديد، تغيير و گسترش خواست كارفرمايان و تغيير در نظام طراحي، شكل ها و الگوهاي متفاوتي از خود نمايان مي ساخت، اما بر اساس اصول و مشخصه هاي بنيادي تغيير ناپذيري، قوام مي گرفت . تداوم معماري، از تداوم فرهنگي در همه عرصه هاي زندگي ايرانيان ناشي مي شد . پيوستگي ساختارهاي مختلف زندگي با معماري، همگوني و هماهنگي معماري را نيز در پي داشت . تا اين زمان، فرهنگ و معماري ايران طي فرآيندي پيوسته و درونزا و همراه با تبادلاتي با فرهنگ هاي سرزمين هاي مجاور، نوعي روند تحول و دگرگوني را به صورتي تدريجي طي مي كرد .در اين زمان، معماري، بلاواسطه، منتج از فرهنگ بود و تفكيكي ميان اين دو حوزه به چشم نمي خورد.
الف- 1- دوره ي قاجار
با روي كار آمدن حكومت قاجار، به تدريج، پيوستگي هاي اجزاي زندگي فردي و اجتماعي مردم، به دلايلي از جمله، تغيير و تحولات عرصه ي جهاني و برخي نابساماني هاي داخلي، دستخوش دگرگوني شد . مسايل و ناكامي هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي در اين دوره، سبب شد كه برخي روشنفكران، تحصيل كرده ها و حتي عده اي از مقامات حكومتي پيروي و اقتباس از غرب را در زمينه هاي اجتماعي، فني و فرهنگي مهمترين راه پيشرفت كشور دانستند .تأثير اين نگرش بر معماري، نوعي نگاه تقليدي را با خود به همراه داشت . در اين دوره، به تدريج برداشت هاي التقاطي به ويژه در فرم و تزئينات، بارزترين ويژگي فرهنگي معماري بو د . اما همچنان، ساختار معماري، بر اساس معماري سنتي استوار بود و تداوم فرهنگي در اصول و لايه هاي پنهان معماري همچنان مشهود بود.
الف- 2- دوره ي پهلوي اول
در اين دوره، با پرهيز از تداوم سنت معماري قاجار، همچنين همزماني با تحولات معماري مدرن، نگاه فرهنگي به معماري به سمت ((احياي تاريخي احساسات ملي گرايانه با بيان مدرن)) تمايل يافت . بازنمود فرهنگ در معماري، در اين دوره ، بر سه جريان استوار است : نخست، تداوم سبك هاي سنتي در طراحي و ساخت واحدهاي مسكوني و بناهاي آئيني، به خصوص در شهرهاي متوسط و كوچك. دوم، تلفيق و تركيب سطحي سبك نئوكلاسيك اروپايي يا روسي با عناصري از معماري ايراني نظير قوس هاي جناغي، مقرنس و مصالح سنتي معماري ايراني نظير كاشي و آجر و سوم، توجه به عناصر دوره ي تاريخي پيش از اسلام در معماري و تركيب آنها با كاربري هاي امروزي.
الف- 3- دوره ي پهلوي دوم
در اين دوره نيز، نگاه فرهنگي به معماري، همچنان بر اساس سنت شكل مي گيرد. نگاه باستان گرابه سنت، جاي خود را به نگاه اصيل تري مي دهد كه بيشتر به معماري ايران پس از اسلام اشاره دارد . هر چند كه اين نگاه، در اوايل تحت سيطره ي مدرنيزم و سبك بين الملل بود ولي در اوايل دهه پنجاه، همزمان با گسترش تفكرات انتقادي مدرنيستي، منجر به شكل گيري و توسعه نوعي گرايش هاي بوم گرايي و بازگشت به خود در حوزه ي معماري شد . در اين دوره نگاه مفهوم گرا به معماري سنتي، در كنار استفاده از فرم هاي سمبوليك و مصالح بومي، توجه معماران به فرهنگ بومي را نشان مي دهد . همچنين در اين دوره، نوعي ارتباط مؤثر ميان معماري و ساير علوم و هنرهاي آن زمان پديد آمد و معماري به اين طريق، بيشتر با جنبه هاي مختلف زندگي مردم عجين شد.