پاورپوینت نقش سیاستهای اجتماعی در بهبود شاخصهای توسعه انسانی (pptx) 21 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 21 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
نقش سیاستهای اجتماعی در بهبود شاخصهای توسعه انسانی
هدف اصلی و بخشهای مطالعه
هدف اصلی این تحقیق بررسی ادبیات موضوع در زمینه نقش سیاستهای اجتماعی در بهبود شاخصهای توسعه انسانی بوده است. بدین منظور، بخش اول مطالعه به بررسی مبانی نظری و چند تجربه عملی در مورد سیاست اجتماعی اختصاص داشته و بخش دوم نگاهی اجمالی به شاخص توسعه انسانی و ارتباط آن با سیاست اجتماعی دارد. بخش سوم به بررسی نحوه تخمین اثرات سیاست اجتماعی بر بهبود شاخصهای توسعه انسانی می پردازد.
سیاست اجتماعی: مبانی نظری و تجربه های عملی
شاخصهای توسعه انسانی و ارتباط انها با سیاستهای اجتماعی
روش بررسی اثرات سیاستهای اجتماعی بر شاخصهای توسعه انسانی
سیاست اجتماعی : مبانی نظری (1)
”سیاست اجتماعی“ موضوعی است که از دو قرن پیش مورد توجه علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی بوده است.
مطالعه ادبیات موضوع در زمینه مبانی نظری سیاست اجتماعی (نگاه کنید به کافمن 2013 The Idea of Social Policy in Western Societies: Origins and Diversity) نشان می دهد که سیاست اجتماعی در یک تعریف کلی مداخله دولت در جامعه و اقتصاد برای حل ”مسأله اجتماعی“ است و به عنوان یکی از مولفه های اصلی و مهم آنچیزی است که امروزه سیاستگذاری عمومی (Public Policy) نامیده می شود.
اما به لحاظ مبانی نظری باید دید که دلایل دخالت دولت برای حل ”مساله اجتماعی“ چه بوده و از آنجاییکه خواستگاه این سیاستها عمدتا درکشورهای غربی بوده بررسی این دلایل تجربه در برخی ازجوامع مذکور دارای اهمیت زیادی برای بحث حاضر خواهد بود.
سیاست اجتماعی: مبانی نظری (2)
بررسی ادبیات موضوع در زمینه تجربه کشورهای منتخب غربی در این باره نشان می دهد که تعامل بین دولت وجامعه مدنی نقش اساسی در تعریف سیاستهای اجتماعی داشته و به تدریج این منطق کلی سیات اجتماعی در کشورهای در حال توسعه پذیرفته شده است.
تعامل بین دولت و جامعه مدنی در شکل دهی به سیاست اجتماعی را میتوان با استفاده از نظریه ”متمایز شدگی کارکردی جامعه“ (Functional Differentiation of Society) توضیح داد (نیکلاس لوهمان 2000 و1982). بر اساس این نظریه، جوامع مدرن ابتدا در غرب و سپس در دیگر نقاط جهان از طریق ایجاد تقسیم کار جدیدی بین زیر سیستم اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و سیاسی شکل گرفته اند. به عبارت دیگر، در جامعه مدرن کارکردهای زیر سیستمهای جامعه به نحو بارزی از یکدیگر متمایز شده و تقسیم کار جدید بین آنها بوده که باعث ایجاد جامعه مدرن شده است.
مطابق این نظریه، هنگامی که در حوزه فرهنگی بین کلیسا و حکومت تفکیک ایجاد شد، در حوزه حقوقی نیز دکترین حقوق طبیعی (Doctrine of Natural Rights) نقش کلیدی در تنظیم روابط اجتماعی بر عهده گرفت. این دکترین عبارت ازآن بود که همه شهروندان صرف نظر از مذهب، نژاد و قومیتشان، از حقوق اساسی یکسانی در جامعه برخوردارند و لذا به یک اندازه باید از حق تعیین سرنوشت خود برخوردار باشند.
سیاست اجتماعی: مبانی نظری (3)
تعامل دولت و جامعه مدنی (بخش خصوصی جامعه) برای شکل دهی به سیاستهای اجتماعی در جوامع غربی را باید در چارچوب ”دکترین حقوق طبیعی“ تحلیل کرده و سپس کاربردهایش درکشورهای درحال توسعه مطالعه شود.
در حالیکه ”دکترین حقوق طبیعی“ باعث ایجاد حقوق برابر شهروندان در تعیین نظام سیاسی جامعه مدرن شد، از سوی دیگر با حمایت از مالکیت خصوصی زمینه تبدیل اقتصاد فئودالی به بازار آزاد را فراهم آورد.
بررسی ادبیات موضوع نشان میدهد که سیاست اجتماعی در ابعاد مختلف آموزشی، بهداشتی، تامین اجتماعی و توانمند سازی زنان، هر یک به نوعی در پی ایجاد فرصتهای برابرتری برای شهروندان جامعه مدرن در شرایطی بوده اند که می توان انرا اینگونه توضیح داد:
در حالی که در جامعه مدرن افراد به عنوان شهروند دولت در برابر قانون یکسان هستند، با توجه به تفاوتهای طبیعی و یا به ارث رسیده، عملکردشان در حوزه جامعه مدنی بویژه اقتصاد بازار میتواند به نابرابریهایی بین آنها منتهی شود. در اینجاست که مداخله دولت تحت عنوان سیاست اجتماعی برای کاهش این نابرابریها و یا تامین حداقل هایی از رفاه اجتماعی برای همه شهروندان، مطرح می شود.
بسته به اینکه سنت فکری یک جامعه به چه میزان به ایجاد برابریها بین شهروندان اهمیت می دهد، تعامل دولت و جامعه مدنی در آن جامعه به شکل گیری سیاستهای اجتماعی مختلفی منتهی می گردد. این تنوع و تفاوت در سیاست های اجتماعی را می توان در تجربه سیاست اجتماعی در چهار کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان مشاهده کرد. تجربیاتی که حاوی پیامهای مهمی برای سیاستگذاری اجتماعی درکشورهای درحال توسعه، مانند ایران، هستند.
دکترین حقوق طبیعی
بازارهای رقابتی
سیاستهای اجتماعی دولت
حمایت از مالکیت خصوصی
حمایت از برابریهای اجتماعی
تعامل دولت و جامعه مدنی
دکترین حقوق طبیعی و تعامل دولت و جامعه مدنی در سیاستگذاری اجتماعی
رویکرد ”دولت رفاه لیبرال“ به سیاست اجتماعی:((تجربه آمریکا و انگلیس
مبانی و اصول فکری سنت لیبرال-دمکراسی بر تعریف آن از سیاست احتماعی اثر می گذارد.
در سنت فکری لیبرال دمکراسی، آزادی فردی بنیاد اصلی همزیستی انسانها در جامعه است. هر فردی مسؤل ایجاد رفاه برای خویش بوده و باید عواقب تصمیمات خود را نیز بپذیرد.
در این سنت فکری، رقابت حداکثری بین افراد باعث بیشترین پیشرفت شده و چنان رشدی چاره اصلی همه کاستی ها در جامعه است.
در این رویکرد نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی تا حدود زیادی پذیرفته شده و ناشی از تفاوتها در ظرفیتها و عملکرد افراد شمار می آیند.
دولت تنها حافظ ”نظم اجتماعی خود جوشی“ است که در شرایط پذیرش آزادی فردی بوجود می آید. ازاین روی، مداخله دولت برای تغییر وضعیت رفاه اجتماعی ناشی ار کارکرد خودجوش بازارهای رقابتی هم می تواند مغایر با آنچه با توجه به کارایی افراد توزیع شده، باشد و هم باعث تخریب نظام قیمتها در مکانیزم خودجوش بازار می شود که برای رشد اقتصادی، ضروری است.
با توجه به مبانی فوق، ”رویکرد دولت رفاه لیبرال به سیاستهای اجتماعی“ را میتوان چنین خلاصه کرد. اگر اصل ازادی انتخاب فردی و نقش کلیدی مکانیزم خودجوش بازار در تولید و توزیع رفاه اجتماعی را بپذیریم، سیاست اجتماعی دولت باید تنها ناظر بر اقداماتی برای برطرف ساختن شکست های بازار آزاد در تولید و توزیع رفاه اجتماعی باشد. به عبارت دیگر، سیاست اجتماعی دولت باید تنها برای تولید کالاهای عمومی در حوزه هایی مانند آموزش، بهداشت و برخی اقدامات تامین درآمدی و کمک به اقشار ناتوان یا سالخورده و مانند اینها اتخاذ شوند.
سیاستهای اجتماعی در آمریکا و انگلیسبا ”رویکرد دولت رفاه لیبرال“
رویکرد ”سوسیال دمکرات“ به سیاست اجتماعی:تجربه فرانسه و آلمان ))
مبانی و اصول فکری زیر در سنت سوسیال-دمکراسی بر تعریف آن از سیاست احتماعی اثر می گذارد.
جستجوی نفع شخصی به تنهایی منجر به ایجاد یک نظم اجتماعی صلح آمیز و عادلانه نمی شود. اگر چه، جستجوی نفع شخصی یک نیروی محرکه مهم برای تبیین رفتار افراد است، اما اگر آن همراه با یک توافق اخلاقی در مورد چگونگی مدیریت تضاد منافع افراد نگردد، نمیتواند بطور اتوماتیک به نظم و تعادل اجتماعی منتهی شود.
در این سنت فکری، توافق اخلاقی جامعه دلالت بر آن دارد که اگر باید فرصتهای برابری را فراروی پیشرفت و رفاه افراد قرار داد، باید راه حلی نیز برای کاهش نابرابریهایی، که در اثر تفاوتهای اکتسابی و غیر اکتسابی در شرایط اولیه ورود به رقابت آزادانه بین افراد بوجود می آید، ارایه کرد.
در این رویکرد، نابرابریهای گسترده اجتماعی و اقتصادی بین افراد پذیرفته نشده و ”مکانیزم بازار ازاد“ در کنار دولت رفاه دو ساز وکارها عمده برای تخصیص منابع و توزیع رفاه تلقی می شود.
دولت در رویکرد ”سوسیال دمکرات“ تنها حافظ ”نظم اجتماعی خود جوشی“ نیست که در شرایط آزادی انتخاب فردی بوجود می آید. بلکه خود به عنوان یک نهاد مستقل مسؤل ایجاد فرصتهای برابر اولیه برای ورود افراد به رقابت آزادانه است. ازاین روی، مداخله دولت برای تغییر وضعیت موجود در تولید و توزیع رفاه اجتماعی حیطه ای گسترده تر از برطرف ساختن شکستهای بازار خواهد داشت.
سیاستهای اجتماعی در رویکرد سوسیال دمکرات عمدتا در پی کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. نابرابریهایی که بطور ناخواسته در اثر کارکرد بازارها بوجود می آیند.