پاورپوینت رهبری شیعه در غیبت کبری (pptx) 17 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 17 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبری شیعه در غیبت کبری (ولایت فقیه)
ولایت
تعریف لغوی: ارتباط و اتحاد دو چیز به گونهای که هیچ مانع، فاصله و جدایی بین آنها نباشد. این ارتباط جنبههای مختلفی میتواند داشته باشد: دوستی، یاری، اعتقاد، صداقت
تعریف اصطلاحی: سلطه و اختیاری که یک شخص نسبت به شخص دیگر دارد به گونهای که در جهت تأمین مصالح موَلّا علیه باشد.
فقیه
کسی که اسلام شناس است. (در تمام جنبهها: عقاید، اخلاق، احکام) چون دلیلی که ولایت را برای فقیه قرار داده، ولایتی برای رهبری امت اسلامی است. هر چند در مقام اجرا کردن تنها مسائل عملی لازم است اما اجرا احتیاج به مباحث نظری هم دارد.
تعریفها
حدّ ولایت فقیه
نظرات
1. نظر آیت الله خوئی: ولایت داشتن فقیه بر امور حسبیه و جواز اداره آن با تفسیر مضیّق از امور حسبیه. آیت الله شیخ جواد تبریزی: امور حسبیه به طریق اولی شامل حکومت می شود.
امور حسبیه اموری است که:
الف) شارع راضی به ترک آن نیست.
ب) متولّی خاصی ندارد.
ج) انجام آن متوقف بر ترافع قضایی نیست.
2. نظر آیت الله نائینی: ولایت داشتن فقیه بر امور حسبیه به تفسیر مضیّق + ولایت بر قضا و اجرای حدود
3. نظر امام خمینی: ولایت داشتن فقیه بر تمام امور عمومی و حکومتی
مطلقه در مقابل:
1. امور حسبیه تنها
2. امور حسبیه + قضا و اجرای حدود الهی
مطلقه مقید به:
1. محدوده امور عمومی پس امور شخصی را شامل نمیشود
2. رعایت مصالح عمومی
ولایت مطلقه در کلام فقها:
مقید به دو قید عمومی و رعایت مصالح
مطلق از این دو قید و شامل امور شخصی
ادعای اجماع بر قبول ولایت مطلقه از نراقی، کرکی، آل بحرالعلوم بر نوع اول است.
ردّ ولایت مطلقه از شیخ انصاری و آقای خوئی ناظر به دومی است.
ولايت مطلقه فقيه
دلیل شبه عقلی بر لزوم ولایت فقیه
1. قوام زندگی انسان به اجتماع است و جامعه برای انسان ضروری است و نیازهای مادی و عاطفی بدون جامعه محقق نمیشود.
2. جامعه محل تزاحم است به دلیل افراد ناهنجار
خطای در تشخیص
3. رفع تزاحم و ادارة منظم جامعه و رسیدن به اهداف نیاز به قانون و مجری قانون دارد.
4. مجری باید توانا و از هرگونه سوء استفاده به دور باشد. (معصوم)
کفایت
عصمت یعنی علم دانش اداره جامعه
عدالت شناخت موازین اسلامی
5. بنا به قانون تنزل تدریجی اگر معصوم نبود نزدیک ترین افراد به معصوم باید عهده دار شوند که همان فقیه جامع الشرایط است.
دلیل دیگر
1. بسیاری از احکام اسلام برای اجراء احتیاج به حکومت دارد.
2. احکام اسلام دائمی و برای همه زمان ها و مکان است.
نتیجه: حکومت اسلامی برای اجرای شریعت لازم است.
دلیل نقلی بر لزوم ولایت فقیه
حدیث اول: مقبولة عمر بن حنظله: كافي، ج1، ص67، ح10: عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ؟ قَالَ: مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ. قُلْتُ: فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّه.
ترجمه: عمر بن حنظله گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: دو نفر از خودمان راجع به بدهی يا ميراثى نزاع دارند و نزد سلطان و قاضيان وقت به محاكمه ميروند، اين عمل جايز است؟ فرمود: كسى كه در موضوعى حق يا باطل نزد آنها به محاكمه رود چنانست كه نزد طغيانگر به محاكمه رفته باشد و آنچه طغيانگر برايش حكم كند اگر چه حق مسلم او باشد چنان است كه مال حرامى را ميگيرد زيرا آن را بحكم طغيانگر گرفته است در صورتى كه خدا امر فرموده است به او كافر باشند خداى تعالى فرمايد: ميخواهند بطغيانگر محاكمه برند در صورتى كه مأمور بودند به او كافر شوند. عرض كردم: پس چه كنند؟ فرمود: نظر كنند به شخصى از خود شما كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام ما نظر افكند و احكام ما را بفهمد، به حكميت او راضى شوند همانا من او را حاكم شما قرار دادم؛ اگر طبق دستور ما حكم داد و يكى از آنها از او نپذيرفت همانا حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده است و آن كه ما را رد كند خدا را رد كرده و اين در مرز شرك به خدا است.
استدلال به مقبوله
فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً
1. حکم به معنی، منع از فساد است که مصداق آن حکومت است.
2. مراجعة به سلطان و قضات اعم از منازعات قضایی و منازعات محتاج به إعمال ولایت است.
3. قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فرمود نه قاضیاً
4. حکومت نیاز به جعل دارد نه قضاوت