پاورپوینت ماکس وبر و بوروکراسی (pptx) 38 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 38 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
ماکس وبر و بوروکراسی
ماکس وبر در 21 آوریل سال 1864 در ارفورت آلمان چشم به جهان گشود. وبر در سال 1882 خانه را به قصد تحصیل در رشته ی حقوق در دانشگاه هیدلبرگ ترک کرد. بعد از دو سال مطالعه در این دانشگاه به خدمت سربازی رفت. توانایی زیاد وبر برای منسجم کردن تلاش های علمی اش ، به همراه استعداد فوق العاده اش منجر به پیشرفت کاری سریع برای او شد و تنها بعد از یکسال فعالیت در برلین به عنوان استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه فرایبورگ پذیرفته شد.
وبر با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 ، بنابر اعتقاد های ملی گرایانه اش ، به عنوان یک افسر به اداره ی بیمارستان های نظامی پرداخت .
او در سال های پایانی عمرش به تدریس در دانشگاه مونیخ ادامه داد و سرانجام در سال 1920 در سن 56 سالگی بر اثر بیماری سل چشم از جهان فرو بست.
بوروکراسی و انواع قدرت
گرچه وبر تعریف خاصی از بوروکراسی ارائه نداده است ، اما تعبیر کلی ود این است که بوروکراسی شکل سازمانی اداره ی عقلایی امور می باشد. به اعتقاد وی بوروکراسی یک ساختار سازمانی با وظایف مشخص و روابط سلسله مراتبی بین کارکنان است.تصمیمات در درون بوروکراسی مطابق با قوانین ،رویه ها و خط مشی های موجود اتخاذ می شوند. بوروکراسی ها به دنبال کسب اهداف عقلایی با کارایی بیشتر هستند.آن ها دارای نوعی از قدرت هستند که وبر آن را قدرت قانونی یا عقلایی نامید.
وبر دو نوع قدرت را شناسایی کرد که به اعتقاد او جزء خصوصیات یک بوروکراسی نیستند:
1- قدرت کاریزماتیک:
مبتني بر ويژگي هاي شخصي فرد است. وبر نام اين حالت و يا روش رهبري را از لغت يوناني كريزما(فر، تفضل) گرفت.
2- قدرت سنتی
در آن اقتدار رهبر از شان و مقامي كه به ارث برده نشات مي گيرد و قلمرو اختيارات او را آداب و رسوم تايين مي كند.
به اعتقاد وبر بوروکراسی در شکل ایده آلش دارای ویژگی های زیر است :
1- وظایف کاملا تعریف شده و تخصصی یا تقسیم کار در بوروکراسی
2- استفاده ز قدرت قانوني
3- وجود سلسله مراتب در مشاغل
4- وجود قوانين و رويه هاي مكتوب
5- وجود متخصصان ماهر و آموزش ديده
6- انتصاب كاركنان بر اساس ويژگي هاي تخصصي
7- ارتقاء بر مبناي شايستگي تخصص
8- داشتن مسير شغلي كاملاً مشخص
برتالانفی و تئوری عمومی سیستم ها
لودویگ ون برتالانفی در سال 1901 در روستای آتزگرسدورف نزدیک شهر وین متولد شد.
اولین کتاب او در مورد بیولوژی تئوریکی منتشر کرد. برتالانفی در مطالعات و تحقیقات بر روی ارگانیزم ها متوجه شد که اکثر قوانین جاری بر رفتار ارگانیزم ها بر رفتار تمام نظام های زنده نیز صدق می کند، در حالی که قوانین و فرضیه های سنتی مکانیکی حتی در توضیح رفتار ارگانیزم زنده نیز عاجز است. برتالانفی نارضایتی خود را از روش های شناخت مکانیکی چنین بیان می دارد: ” روش شناخت مکانیکی به ما در شناخت خواص مخصوص ارگانیزم ها، شناخت سازمان فرایندهای ارگانیکی بین آنها، شناخت کلیت ارگانیک، شناخت مسائل مربوط به مبدا و هدف جویی ارگانیک و بالاخره در شناخت ماهیت تاریخی ارگانیزم ها هیچ کمکی نمی کند. بنابراین ما باید موضع جدیدی، مخالف با موضع مکانیسم ایجاد کنیم که کلیات ارگانیک را پایه قرار دهد.“
تئوری عمومی سیستم ها بعضی از موانع بین علوم را کم کرده و تحقیقات فرارشته ای را به عنوان انقلابی که در روش علمی صورت گرفته است پیشنهاد می کند.
نقش عمده دیگر برتالانفی در تئوری عمومی سیستم ها تمایزی است که او بین سیستم های باز و بسته قائل شده است. سیستم های مکانیکی و فیزیکی می توانند به عنوان سیستم های بسته در ارتباط با محیطشان در نظر گرفته شوند.
سازمان می تواند بر اساس یک مدل سیستم باز عمومی مثل شکل زیر در نظر گرفته شود:
ورودی ها
خروجی ها
فرآیندها
جریان مواد/انرژی/اطلاعات
خصوصیات کلیدی چندی برای سیستم های سازمانی وجود دارد. آنها به مانند سیستم های فیزیکی یا بیولوژیکی طبیعی نیستند بلکه ساختگی اند. عموما یک سیستم از خرده سیستم های با نظم کمتر تشکیل شده، همچنین خودش به عنوان قسمتی از یک ابر سیستم محسوب می شود.
سلسله مراتبی از سیستم ها وجود دارد. در سیستم های بیولوژیکی و اجتماعی باز آنتروپی می تواند متوقف شده، حتی تبدیل به
آنتروپی منفی
نیز شود. مفهوم حالت ثبات به طور نزدیکی به آنتروپی منفی مرتبط است. سازمان قادر به انطباق با تغییرات در محیطش وحفظ
تعادل پویای دائمی
است.
مفهوم
بازخور
برای درک اینکه چطور یک سیستم وضعیت ثبات را حفظ می کندمهم است.
کارل مارکس و تئوری از خود بیگانگی
کارل مارکس در 1818 در آلمان متولد شد. کتاب های ”مبانی نقد اقتصاد سیاسی“ و ”کار دستمزدی و سرمایه“ از آثار او می باشند.
تئوری از خود بیگانگی:
دیدگاه های مارکس در مورد سازمان و جامعه به طور مستقیم به مباحث عمده ای چون سلسله مراتب، قدرت، استقلال، آزادی، اختیار، سلطه، برابری و نابرابری، تعارضات و بحران ها،تغییر و تحول اشاره دارند.
مارکس در کتاب سرمایه داری که تمرکز اصلی تجزیه و تحلیل مارکس است، می گوید:“ سازماندهی سیستم اقتصادی و روابط اجتماعی، توسط نیروی سرمایه صورت می گیرد و کارگر تابع این نیرو است. دوگانگی بین کارگر و سرمایه ناسازگار بوده و برای این که آن ها، دو نیروی مخالف هم هستند، هرکدام به تنهایی به دنبال منافع بیشتر خودش است.“
هم چنین تجزیه و تحلیل مارکس از سازمان های مدرن، ممکن است در دیدگاه بوروکراسی متجلی شود که به عنوان ابزار سلطه و از خود بیگانگی محسوب می شود.بوروکراسی چرخه ای است که هیچ کس نمی تواند آن را ترک کند. روح کلی بوروکراسی مخفی است و رمز و راز درون بوروکراسی توسط سلسله مراتب و بیرون از آن توسط یک سازمان بسته،حفظ شده است.
کارکنان به دلایلی از کارشان بیگانه می شوند:
1- زمانی که کارکنان محصولاتی را که تولید می کنند جدای از خود تصور می نمایند، ارتباط با کارشان را از دست می دهند.
2- زمانی که ماشین، مسلط بر کار شده، کار را از حالت دستی به حالت فکری تغییر می دهد، آن ها مشارکت در کارشان را از دست می دهند.
3- کارکنان زمانی که کارشان را خیلی خسته کننده و رقابتی می شود و آنها را از داشتن روابط واقعی ناتوان می کند، از همکارانشان بیزار می شوند.
مرتون و نارسایی های بوروکراسی
رابرت کینگر مرتون در 1910 در فیلادلفیا متولد شد.
مرتون در خلال کار به عنوان معاون سرپرست دفتر تحقیقات اجتماعی کاربردی دانشگاه کلمبیا از سال 1942 تا 1971، در کنار پال لازارسفیلد نیز کار کرد آن ها در خلال کار با همدیگر در دانشگاه کلمبیا زوج درخشانی را تشکیل دادند.
نارسایی های بوروکراسی:
مقاله ی رابرت مرتون تحت عنوان“ساختار و شخصیت بوروکراتیک“ بر فشارهای روانی و فشارهای درونی که به اعتقاد وی از خصوصیات فعالیت های بوروکراتیک است، تاکید می کند.
مرتون اظهار می کند که تغییرات در شخصیت اعضای سازمان، ناشی از عواملی در ساختار سازمانی است. در اینجا شخصیت به هر ارتباط نسبتا پایا بین محرک های مشخص و پاسخ های مشخص اشاره دارد. عنوان شخصیت وابسته به چنین الگوی پاسخ دهی است و به سادگی و به سرعت تغییر نمی کند.
مرتون معتقد است که در مدل بوروکراسی، اطاعت دائمی از قوانین منجر به این می شود که افراد نهایتا توانایی تصمیم گیری را برای خودشان از دست بدهند.
اتکاء دائمی به قوانین، به عنوان رهنمودهایی برای عمل، سبب می شود که خود قوانین، هدف زندگی کاری شوند. پیامد منفی به کارگیری قطعی قانون این است که قوانین به جای ابزارهایی برای رسیدن به یک هدف، خودشان هدف می شوند و اینجا فرآیندی مشابه جابه جایی اهداف اتفاق می افتد و بنابراین ارزش ابزاری، تبدیل به یک ارزش نهایی می شود.
به طور خلاصه مرتون بیان می دارد که تاکید بیش از حد بوروکراسی بر همانندی، استاندارد، عینیت، دقت، استمرار و یکنواختی، موجب انعطاف ناپذیری در رفتار می شود که پیامدهای نامطلوبی برای سازمان دارد.