پاورپوینت درس 11 فارسی خوانداری چهارم دبستان فرماندهِ دل ها (pptx) 26 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 26 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
پاورپوینت درس 11 فارسی خوانداری چهارم دبستان
فرماندهِ دل ها
نام معلم:
فرماندهِ دل ها
درس یازدهم
آن روزها دیگر جبهه ی جنگ ،خانه ی اوّل حسین شهید بود.
اگر دیدار با خانواده ی شهدا و دلتنگی های خانواده اش نبود.آن چند روز را هم مرخصی بچّه های کوچک شهدا او را دوست داشتند.حسین آن ها را با حرف های کودکانه اش.می خنداند؛با خنده ی آن ها،پنهانی اشکش را پاک می کرد.
او همیشه قصّه هایش را نا تمام می گذاشت تابچّه ها منتظر دیدار بعدی و شنیدن بقیه ی قصّه باشند.برای عروسک هایشان لالایی می خواند و تفنگ پلاستیکی پسر بچّه ها را رو به دشمنان نشانی می رفت.
حتّی مسئولیّت سنگینی که داشت،نمی توانست مانع بازی کردنش با فرزندان شهدا باشد.حسین به دعایی که از لب های آنان جاری می شد،اعتقاد عجیبی داشت.بچّه ها دست های کوچک خود را به آسمان می گرفتند
و برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می کردند.آن روزها حسین احساس می کرد،به دعای این قلب های پاک به شدّت محتاج است.عملیّات پیش رو،خیلی مهم و حسّاس بود.مردم می دانستند خرّمشهر،خونین شهر مظلومی است که متجاوزان،آن را به اشغال در آورده اند. آزادی خرّمشهر ،آرزوی همه ی مردم ایران بود.
رزمندگان در حال آماده سازی خود بودند.این بار باید ضربه ی نهایی از منطقه ی خرّمشهر _شلمچه وارد می شد؛جایی که دشمن برای نیروهایش دژی تسخیر ناپذیر ساخته بود تا برای همیشه خرّمشهر را در اشغال داشته باشد.اوّلین گروه رزمندگان به دشمن حمله کرد.
آتشبارهای عراقی یک دم ،خاموش نمی شدند.دود و آتش ،فضای منطقه را پر کرده بود.بعد از نبردی سخت،رزمندگان در میان بارانی از گلوله ،وارد شدند.حسین می گفت:«مهم ترین منطقه ،شلمچه است؛باید همان جا نیروهای دشمن را در هم بکوبیم!»
شور و شوقی وصف ناپذیر،وجود حسین را در بر گرفته بود.او و هم رزمانش در نقطه ای قرار گرفته بودند که مردم ایران هر روز و شب برای آزادی آن دعا می کردند.